نکته مهم : تونلها به ما میآموزند که حتی در دل سنگ هم راهی برای عبور میتوان پیدا کرد.
افرادی که تابآور هستند و میتوانند سختیها را تحمل کنند، پس از تحمل هر سختی و مصیبتی دوباره به تعادل اولیهٔ خود برمیگردند و زندگی روزمره را از سر میگیرند؛ اما افراد ضعیف با یک ضربه از پای درمیآیند.
در جریان جنگ تحمیلی هشت سالهٔ رژیم بعث عراق با ایران، مردم ایران سرسختانه از کشور و اسلام دفاع کردند. آنها سختیها و دشواریهای زیادی را به خاطر خدا تحمل کردند و سرانجام پیروز شدند. اگر آنها از شهادت در راه خدا، قطع عضو، سوختن، شیمیایی شدن، مفقودالاثر شدن، محاصره یا اسارت میترسیدند، این کشور به اشغال بعثیهای فاسد در میآمد و استقلال و عزت مردم ایران برای همیشه از بین میرفت. مردم ایران همواره به شهدا و رزمندگان خود افتخار میکنند و یاد آنها را گرامی میدارند.
… شام غذای ما کمی آب لوبیا بود، هر چند کم بود؛ اما محبت و معرفت بچهها به شکلی بود که هر کس سعی داشت زودتر از بقیه خود را سیر نشان دهد تا مجروحین، چند قاشق بیشتر بخورند. با اینکه همیشه گرسنه بودیم، تحمل و گذشت اسرای سالم بیشتر بود، اکثر شبها از گرسنگی خوابمان نمیبرد…
… درس بزرگ اسارت، اتحاد بین بچهها بود که از همه بیشتر به دردمان میخورد. همدلی بیشترین درس اسارت بود و به ما صبر و استقامت میداد و فکر میکنم یکی از نعمتهای خداوندی بود که در آن فضای سخت به ما داده شده بود.
«خاطرات سیدناصر از دوران اسارت»
منبع: پایی که به جا ماند از سید ناصر حسینی پور از انتشارات سوره مهر
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.