صفحه ۲۶ فارسی چهارم

خورشید گفت: «خدا همه جا هست. لازم نیست این‌قدر دنبالش بگردی. هر جا بروی، او را پیدا می‌کنی.» سنجاب با هیجان فریاد زد: «پس حتماً خدا تویی! تو بزرگ و زیبایی، مهربان و قوی هستی، و با نور درخشانت، همه‌جا را روشن می‌کنی!»

🔑 واژگان کلیدی

  • لازم نیست: نیازی نیست
  • هیجان: شور و شوق زیاد
  • درخشان: تابان، پرنور

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • زیبازشت
  • مهرباننامهربان

✍️ نکات املایی

  • لازم
  • هیجان
  • درخشانت

✨ آرایه‌های ادبی

  • نتیجه‌گیری: موشکا بر اساس مشاهدات خود، به این نتیجه می‌رسد که خورشید همان خداست.

خورشید آرام خندید و گفت: «اینهایی که می‌گویی هستم، ولی خدا نیستم. خدا مرا آفریده و به من نور داده. او بسیار نورانی‌تر از من است.» موشکا التماس‌کنان گفت: «پس او را به من نشان بده!» خورشید جواب داد: «خدا با چشم دیده نمی‌شود.»

🔑 واژگان کلیدی

  • نورانی: پرنور، روشن
  • التماس‌کنان: در حال خواهش و تمنا کردن
  • دیده نمی‌شود: قابل دیدن نیست

👨‍👩‍👧‍👦 هم خانواده

  • نورانی: نور، منور

✍️ نکات املایی

  • آفریده
  • نورانی‌تر
  • التماس‌کنان

✨ آرایه‌های ادبی

  • کنایه: «خدا با چشم دیده نمی‌شود» کنایه از این است که درک خداوند فراتر از حواس پنج‌گانه است.

موشکا آهی بلند کشید و از درخت پایین آمد. اگر خدا دیدنی نبود، پس کاری از دست سنجاب کوچولویی مثل او ساخته نبود؛ روی زمین نشست و شروع کرد به اشک ریختن. خورشید با مهربانی گفت: «گریه نکن، سنجاب کوچولو! خدا دیدنی نیست؛ اما او ما را می‌بیند. وقتی هم صدایش می‌زنیم، صدای ما را می‌شنود.»

🔑 واژگان کلیدی

  • ساخته نبود: امکان‌پذیر نبود، از عهده‌اش برنمی‌آمد
  • اشک ریختن: گریه کردن

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • پایینبالا
  • گریهخنده

✍️ نکات املایی

  • دیدنی
  • کوچولویی
  • مهربانی

سنجاب اشک‌هایش را پاک کرد و پرسید: «حتی صدای ضعیف بی‌بی جان را؟» خورشید پاسخ داد: «البته که می‌شنود! جواب هم می‌دهد، ولی با گوش شنیده نمی‌شود. خدا با نعمت‌هایش جواب می‌دهد. حالا بلند شو و به خانه برگرد. بی‌بی جان نگرانت می‌شود!»

🔑 واژگان کلیدی

  • ضعیف: کم‌توان، ناتوان
  • نِعمت: بخشش، موهبت الهی
  • نگران: دلواپس، مضطرب

👨‍👩‍👧‍👦 هم خانواده

  • ضعیف: ضعف

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • ضعیفقوی
  • جوابسؤال

✍️ نکات املایی

  • ضعیف
  • نعمت‌هایش
  • نگرانت

بی‌بی جان، پشت پنجره منتظر موشکا بود. یکی از پرنده‌های جنگل، همه‌چیز را به او گفته بود. پیرزن، سنجاب خسته را نوازش کرد و گفت: «می‌دانی موشکا، بعضی از چیزها را نمی‌توان با چشم دید؛ مثل عشق، مثل محبّت؛ ولی نشانه‌هایشان را می‌توانیم ببینیم. کاری که امروز برای من کردی، نشانه‌ی محبّت توست. خدا با چشم دیده نمی‌شود، ولی جهان پر از نشانه‌های خداست.»

🔑 واژگان کلیدی

  • منتظر: چشم به راه
  • نوازش کرد: با مهربانی دست کشید
  • محبّت: دوستی، عشق
  • نشانه: علامت، اثر

👨‍👩‍👧‍👦 هم خانواده

  • محبّت: حبیب، محبوب

✍️ نکات املایی

  • پنجره
  • منتظر
  • نوازش
  • محبّت

✨ آرایه‌های ادبی

  • تمثیل: بی‌بی برای توضیح نادیدنی بودن خدا، از مثال عشق و محبت استفاده می‌کند تا مفهوم را برای موشکا ساده‌سازی کند.

برای ثبت پرسش باید وارد حساب کاربری خود شوید. ورود به حساب


پرسش و پاسخ بدون پرسش

تا کتون پرسشی ثبت نشده.