صفحه ۵۱ فارسی هفتم

خوب… بعد از مدت‌ها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم. تمام قلبم را. تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم… اما… اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم با اینکه مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده…

🔑 واژگان کلیدی

  • تصمیم: اراده برای انجام کاری
  • نصف: نیمه

👨‍👩‍👧‍👦 هم خانواده

  • تصمیم: صمیم، مصمم

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • راحتناراحت
  • خالیپر

✍️ نکات املایی

  • تصمیم
  • نصف

برای ثبت پرسش باید وارد حساب کاربری خود شوید. ورود به حساب


پرسش و پاسخ بدون پرسش

تا کتون پرسشی ثبت نشده.