صفحه ۶۴ – حکایت دعایِ مادر فارسی هفتم

از بایزید بسطامی ـ رحمه الله علیه ـ پرسیدند که ابتدای کار تو چگونه بود؟ گفت: من ده ساله بودم، شب از عبادت خوابم نمی‌بُرد.

💡 معنی چیه؟

  • معنی ۱

    از بایزید بسطامی پرسیدند که چگونه راه عرفان را آغاز کردی؟ او پاسخ داد: از ده سالگی به قدری به عبادت علاقه‌مند بودم که شب‌ها خواب به چشمم نمی‌آمد.

  • معنی ۲

    وقتی از بایزید پرسیدند که شروع سلوک و راه معنوی تو چگونه بود، او گفت که از ده سالگی آنقدر غرق در عبادت می‌شدم که شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۳

    بایزید بسطامی در پاسخ به این سوال که آغاز راه معنوی‌اش چگونه بوده، توضیح داد که در ده سالگی، اشتیاق به عبادت چنان در وجودش بود که شب‌ها او را از خواب باز می‌داشت.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۴

    [روزی] از بایزید بسطامی پرسیدند که ابتدای راهت چگونه بود؟ او در جواب گفت: من در ده سالگی به خاطر اشتیاق به عبادت، شب‌ها خوابم نمی‌برد.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۵

    بایزید بسطامی شروع راه عرفانی خود را به دوران کودکی‌اش نسبت داد و گفت که در ده سالگی، علاقه‌ی شدید به عبادت، او را شب‌ها بیدار نگه می‌داشت.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک

🔑 واژگان کلیدی

  • کار: در اینجا، راه و طریقت عرفانی

✍️ نکات املایی

  • بایزید بسطامی
  • رحمه الله علیه
  • عبادت

✨ آرایه‌های ادبی

  • کنایه: «کار» کنایه از راه و طریقت عرفانی است.

شبی مادرم از من درخواست کرد که امشب سرد است، نزد من بخُسب. مخالفت با خواهش مادر برایم دشوار بود؛ پذیرفتم.

💡 معنی چیه؟

  • معنی ۱

    یک شب سرد، مادرم از من خواست که کنار او بخوابم و از آنجا که مخالفت با خواسته‌ی مادرم برایم سخت بود، درخواستش را پذیرفتم.

  • معنی ۲

    بایزید تعریف می‌کند که شبی مادرش از او خواست به دلیل سردی هوا نزد او بخوابد و او نیز چون نمی‌توانست خواهش مادر را رد کند، قبول کرد.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۳

    در یک شب سرد، مادر بایزید از او خواست تا کنارش بخوابد. بایزید که احترام به مادر را واجب می‌دانست، با وجود برنامه عبادی خود، این درخواست را پذیرفت.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۴

    مادرم شبی از من خواست که پیش او بخوابم چون هوا سرد بود. من هم چون رد کردن خواهش مادرم برایم دشوار بود، قبول کردم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۵

    شبی مادرم از من خواست که به دلیل سرما، در کنارش استراحت کنم و من به دلیل احترامی که برای او قائل بودم، این خواسته را پذیرفتم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک

🔑 واژگان کلیدی

  • بخسب: بخواب
  • خواهش: درخواست
  • دشوار: سخت

✍️ نکات املایی

  • خواهش

آن شب هیچ خوابم نبرد و از نماز شب بازماندم. یک دست بر دست مادر نهاده بودم و یک دست زیر سر مادر داشتم. آن شب، هزار «قُل هُوَ اللهُ اَحَد» خوانده بودم.

💡 معنی چیه؟

  • معنی ۱

    بایزید می‌گوید آن شب برای مراقبت از مادرش بیدار ماند، یک دستش را زیر سر مادر و دست دیگرش را روی دست او گذاشته بود و به همین دلیل از نماز شب بازماند، اما در همان حال هزار بار سوره‌ی توحید را خواند.

  • معنی ۲

    در آن شب، من که خوابم نمی‌برد، نتوانستم نماز شب بخوانم. در حالی که یک دستم روی دست مادرم و دست دیگرم زیر سرش بود، تمام شب را به خواندن هزار مرتبه سوره‌ی اخلاص گذراندم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۳

    آن شب به جای نماز شب، به مراقبت از مادرم مشغول بودم و در حالی که دستم زیر سر او بود، هزار بار سوره‌ی توحید را تلاوت کردم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۴

    بایزید تعریف می‌کند که آن شب خواب به چشمانش نیامد و از عبادت شبانه‌اش بازماند، اما در عوض، در حالی که از مادرش مراقبت می‌کرد، هزار بار «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» را خواند.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۵

    من در آن شب، با اینکه از نماز شب محروم شدم، اما با بیدار ماندن و مراقبت از مادرم، تمام شب را به ذکر خدا و خواندن هزار مرتبه سوره توحید گذراندم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک

🔑 واژگان کلیدی

  • باز ماندن: محروم شدن
  • نهاده بودم: گذاشته بودم

✍️ نکات املایی

  • قُل هُوَ اللهُ اَحَد

آن دست که زیر سر مادرم بود، خون‌اندر آن خشک شده بود. گفتم: «ای تن، رنج از بهِر خدای بکش». چون مادرم چنان دید، دعا کرد و گفت: «یا رب، تو از وی خشنود باش و درجتش، درجه اولیا گردان».

💡 معنی چیه؟

  • معنی ۱

    دستم که زیر سر مادرم بود، بی‌حس شد و من برای رضای خدا این سختی را تحمل کردم. وقتی مادرم این فداکاری را دید، برایم دعا کرد و از خدا خواست که از من راضی باشد و به من مقام اولیا و بزرگان دین را عطا کند.

  • معنی ۲

    بایزید می‌گوید دستش از بی‌حرکتی خواب رفته بود اما او این رنج را به خاطر خدا تحمل کرد. مادرش با دیدن این صحنه، در حق او دعا کرد که خداوند از او خشنود گردد و مرتبه‌اش را به جایگاه اولیای الهی برساند.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۳

    آن دستم که زیر سر مادرم بود، کرخت شد و من با خود گفتم که این رنج را برای خدا تحمل کنم. مادرم با مشاهده‌ی این از خودگذشتگی، برایم دعا کرد که «پروردگارا، از او راضی باش و مقامش را هم‌رتبه‌ی اولیای خود قرار ده».

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۴

    وقتی دستم زیر سر مادرم خشک شد، به خودم گفتم این رنج را برای خدا تحمل کن. مادرم که متوجه این موضوع شد، برایم دعا کرد که خداوندا از او راضی باش و مقام او را به درجه‌ی اولیای خود برسان.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۵

    از اینکه تمام شب دستم زیر سر مادرم مانده بود، بی‌حس شده بود. با دیدن این صحنه، مادرم برایم دعا کرد و از خداوند خواست که از من خشنود باشد و مرا به مقام بزرگان دین برساند.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک

🔑 واژگان کلیدی

  • از بهر: به خاطر
  • رب: پروردگار
  • خشنود: راضی، خرسند
  • درجت: درجه، رتبه
  • اولیا: مردان الهی، جمعِ ولی

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • ناراضی

✍️ نکات املایی

  • خشنود
  • درجتش
  • اولیا

✨ آرایه‌های ادبی

  • کنایه: «خون‌اندر آن خشک شده بود» کنایه از بی‌حس و کرخت شدن دست است.
  • تشخیص: در عبارت «ای تن…» شاعر تن خود را مورد خطاب قرار داده است.

دعای مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا بدین جای رسانید.

💡 معنی چیه؟

  • معنی ۱

    بایزید در پایان می‌گوید که دعای مادرش در حق او پذیرفته شد و همین دعا باعث شد که او به این مقام و جایگاه والای عرفانی برسد.

  • معنی ۲

    آن دعای مادرم مورد قبول خداوند قرار گرفت و مرا به این جایگاه معنوی که اکنون دارم، رساند.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۳

    بایزید تمام موفقیت و مقام معنوی خود را نتیجه‌ی پذیرفته شدن همان دعای مادرش می‌داند.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۴

    در نهایت، دعای مادرم برآورده شد و من به واسطه‌ی آن به این مرتبه رسیدم.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک
  • معنی ۵

    آن دعای خالصانه‌ی مادرم بود که در درگاه خداوند پذیرفته شد و مرا به این مقام رساند.

    برای مشاهده این پاسخ، به اشتراک ویژه نیاز دارید.

    خرید اشتراک

🔑 واژگان کلیدی

  • مستجاب: پذیرفته شده، اجابت شده
  • بدین: به این

✍️ نکات املایی

  • حقّ
  • مستجاب

برای ثبت پرسش باید وارد حساب کاربری خود شوید. ورود به حساب


پرسش و پاسخ بدون پرسش

تا کتون پرسشی ثبت نشده.