الف (ادامه)
☐ او با دیدن نانهای تازه آب دهانش سرازیر شد.
☐ طوری حرف میزنی که گویی سالهاست نان ندیدهای.
☐ نانوا به او خیره شد و با خودش گفت: «این مرد هر چه پرخور و گرسنه باشد، بیشتر از چند نان نمیتواند بخورد.»
☐ روزهاست که نان ندیدهام؛ ولی نانهای تو از آن نانهاست که خوردن دارد.
☐ از آنجا که خیلی گرسنه بود، جلوی دکّان نانوایی ایستاد.
☐ مرد با خوشحالی سکهای به نانوا داد و شروع به خوردن کرد.
☐ نانوا که مرد گرسنه را دید، پرسید:
☐ طوری حرف میزنی که گویی سالهاست نان ندیدهای.
☐ نانوا به او خیره شد و با خودش گفت: «این مرد هر چه پرخور و گرسنه باشد، بیشتر از چند نان نمیتواند بخورد.»
☐ روزهاست که نان ندیدهام؛ ولی نانهای تو از آن نانهاست که خوردن دارد.
☐ از آنجا که خیلی گرسنه بود، جلوی دکّان نانوایی ایستاد.
☐ مرد با خوشحالی سکهای به نانوا داد و شروع به خوردن کرد.
☐ نانوا که مرد گرسنه را دید، پرسید:

ب
پس از مرتب کردن جملهها، دو سؤال طرح کنید و پاسخ آنها را بنویسید. (سعی کنید سؤالها با توجه به مفهوم کلی متن باشد.)
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.