بیشتر بدانیم
امام دوباره فرمود: همان جا بمان.
سپس از یکی از همراهان خود پرسید: چه مقدار پول به همراه داری؟
♦ بیست سکه
♦ همه را از طرف من به این مرد بده.
مرد فقیر سکهها را گرفت و گفت:
♦ خدایا، شکر و سپاست میگویم. اینها همه از توست. یگانهای و هیچ شریکی نداری.
امام باز فرمود: همان جا بمان.
آن گاه عبای خود را به او داد و فرمود: این عبا را بپوش.
مرد فقیر آن را پوشید و گفت: خداوند به شما خیر دهد.
مرد با خوشحالی بازگشت و امام با نگاه مهربان خود او را بدرقه کرد.
۱- کافی، ج ۴، ص ۴۹.
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.