گفتم: «در کتاب آسمانی ما قرآن، چند بار نام او آمده و یکی از سورههای قرآن به نام اوست».
مادرم که با علاقه به گفتوگوی من و هلن گوش میکرد از کیفش قرآنی را بیرون آورد و فهرست سورههای قرآن را به هلن نشان داد:
– «اینجا را ببین! سورهی نوزدهم قرآن، سورهی مریم نام دارد».
هلن تا نگاهش به کلمهی مریم افتاد، چشمهایش درخشید و کمی حیرتزده شد.
مادرم ادامه داد: «در قرآن، خدای مهربان او را الگوی انسانهای مؤمن معرفی کرده است».
هلن پرسید: «در قرآن چه چیزهایی دربارهی حضرت مریم گفته شده است؟»
کتابم را نزدیک او بردم:
«دوست داری با هم بخوانیم؟»
– «بله!»
مادر مریم زنی بسیار با ایمان بود. او نذر کرده بود که اگر صاحب فرزندی شود، فرزندش را خدمتگزار «بیت المقدس» کند.
وقتی مریم به دنیا آمد و بزرگ شد، مادر او به نذرش عمل کرد و دخترش خدمتگزار بیت المقدس شد.
پدر مریم پیش از تولّد او از دنیا رفته بود و برای همین حضرت زکریا سرپرستی او را پذیرفت. او پیامبر خدا و شوهر خالهی مریم بود.
روزی حضرت زکریا وارد بیتالمقدس شد. مریم را در گوشهای مشغول عبادت دید. ناگهان چشمش خیره ماند.
– دخترم!… تو که امروز از معبد بیرون نرفتهای؟
– خیر.
– کسی نیز به اینجا نیامده است؟
۱. مکان مقدسی در فلسطین
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.