صفحه ۲۱ – رازِ گل سرخ فارسی پنجم

در دشتی بزرگ و سرسبز، پروانه‌ای زندگی می‌کرد با بال‌هایی زیبا و خوش‌رنگ. پروانه آن‌قدر زیبا بود که پروانه‌های دشت همیشه درباره‌ی او حرف می‌زدند و بعضی از آنها به زیبایی بال‌های او حسرت می‌خوردند.

🔑 واژگان کلیدی

  • حسرت: افسوس، آرزو

👨‍👩‍👧‍👦 هم خانواده

  • غرور: مغرور

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • بزرگکوچک
  • زیبازشت

✍️ نکات املایی

  • حسرت

هر روز صبح که خورشید زیبا از پشت کوه بیرون می‌آمد، پروانه از خواب بیدار می‌شد، صورتش را با شبنم گل‌ها می‌شست. بعد به سراغ برکه‌ای می‌رفت که در کنار دشت قرار داشت. چرخی روی آن می‌زد و بال‌های رنگارنگش را در آب می‌دید و زیبایی خودش را تحسین می‌کرد. او با غرور شاخک‌هایش را بالا می‌گرفت و در دشت به پرواز در می‌آمد تا بال‌های زیبایش را به نمایش بگذارد.

🔑 واژگان کلیدی

  • برکه: آبگیر
  • تحسین کردن: ستایش کردن

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • صبحشب
  • بیروندرون
  • بیدارخواب

✍️ نکات املایی

  • برکه
  • تحسین

یک روز هنگام غروب که خورشید، نورش را پشت کوه‌ها پنهان می‌کرد، پروانه‌ها دور هم جمع شدند. آنها درباره‌ی غرور و خودبینی پروانه با برکه صحبت کردند و از او خواستند تا کاری کند که پروانه، دیگر نتواند خودش را در آب برکه تماشا کند.

🔑 واژگان کلیدی

  • غروب: زمان پنهان شدن خورشید
  • خودبینی: غرور

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • غروبطلوع
  • پنهانپیدا

✍️ نکات املایی

  • غروب
  • خودبینی

صبح روز بعد پروانه از خواب بیدار شد. مثل همیشه به سراغ برکه رفت تا خود را در آب تماشا کند و از زیبایی بال‌هایش لذت ببرد. وقتی به برکه رسید، ناگهان برکه با کمک نسیم ملایمی که می‌وزید، شروع به تکان خوردن کرد و موج‌های کوچکی روی خودش به وجود آورد. پروانه هر چه تلاش کرد، نتوانست خود را در آب ببیند.

🔑 واژگان کلیدی

  • تلاش: کوشش

👨‍👩‍👧‍👦 هم خانواده

  • لذت: التذاذ

✍️ نکات املایی

  • لذت

او که از کار برکه بسیار ناراحت شده بود، مثل همیشه با غرور به سمت علفزار به پرواز درآمد. ولی به هر طرف که می‌رفت، پروانه‌های دیگر به جای اینکه دورش حلقه بزنند و از زیبایی او تعریف کنند، از او فاصله می‌گرفتند و به سمتی دیگر پرواز می‌کردند.

🎭 کلمات متضاد (مخالف)

  • ناراحتشاد
  • توجهبی‌اعتنایی

✍️ نکات املایی

  • علفزار

پروانه‌ی مغرور، وقتی دید که پروانه‌ها به او توجهی نمی‌کنند، ناراحت و غمگین به روی گل سرخی که گلبرگ‌هایش را باز کرده بود، نشست. پروانه که عادت نداشت به غیر از خودش از کس دیگری تعریف کند، با دیدن زیبایی و شادابی گل به شگفت آمد و گفت: «به‌به! تو چه گل سرخ زیبایی هستی!» گل سرخ، لبخندی زد و گفت: «از گلبرگ‌هایم تشکر کن که سرخی، زیبایی و بوی خوش من از آنهاست.»

✍️ نکات املایی

  • مغرور
  • شگفت

برای ثبت پرسش باید وارد حساب کاربری خود شوید. ورود به حساب


پرسش و پاسخ بدون پرسش

تا کتون پرسشی ثبت نشده.