در این هنگام، دو شاگرد، همکار صمیمی و مهربانش، محمّد معین و سیّدجعفر شهیدی به دیدار وی آمدند. لحظاتی چند با سکوت، سپری شد. استاد پیر، هر چند لحظه یک بار به حالت سستی و ضعف در میآمد و چشمانش را فرو میبست و باز به حال عادی بر میگشت. در یکی از این لحظات، دهخدا سکوت را شکست و گفت: «که مپرس.»
باز برای چند لحظه، همه ساکت شدند و دهخدا بار دیگر گفت: «که مپرس.»
🔑 واژگان کلیدی
🎭 کلمات متضاد (مخالف)
- سستی ↔ نیرومندی
✍️ نکات املایی
در این هنگام، محمّد معین پرسید: «منظورتان شعر حافظ است؟»
دهخدا جواب داد: «بله»
معین گفت: «استاد، میخواهید برایتان بخوانم؟»
دهخدا گفت: «بله»
آنگاه، معین، دیوان حافظ را برداشت و چنین خواند:
🔑 واژگان کلیدی
✍️ نکات املایی
درد عشقی کشیدهام که مپرس
✵زهر هجری چشیدهام که مپرس
🔑 واژگان کلیدی
👨👩👧👦 هم خانواده
- هجر: هجران، مهاجر، هجرت
✍️ نکات املایی
✨ آرایههای ادبی
- تشبیه: هجر و دوری به زهر تشبیه شده است (زهرِ هجر)؛ یعنی دوری مثل زهر تلخ و کشنده است.
- تکرار: تکرار عبارت «که مپرس» در پایان مصراعها (ردیف) برای تأکید بر غیرقابل وصف بودنِ درد.
گشتهام در جهان و آخر کار
✵دلبری برگزیدهام که مپرس
🔑 واژگان کلیدی
✍️ نکات املایی
بی تو در کلبهی گدایی خویش
✵رنجهایی کشیدهام که مپرس
🔑 واژگان کلیدی
✨ آرایههای ادبی
- تشبیه: کلبهی گدایی (شاعر خانه یا زندگی خود را به کلبهای حقیر و پست مانند گدایان تشبیه کرده است تا فروتنی خود را نشان دهد).
همچو حافظ، غریب در ره عشق
✵به مقامی رسیدهام که مپرس
🔑 واژگان کلیدی
👨👩👧👦 هم خانواده
- غریب: غرب، غریبانه، غروب، مغرب
✍️ نکات املایی
✨ آرایههای ادبی
- تشبیه: خود را به حافظ تشبیه کرده است (همچو حافظ)؛ وجه شباهت، غریب بودن در راه عشق است.
اندکی پس از آن، دهخدا بیهوش شد و روز بعد به دیدار پروردگارش رفت. آرامگاه او در شهر ری (ابنبابویه) قرار دارد.
✍️ نکات املایی
✨ آرایههای ادبی
- کنایه: به دیدار پروردگار رفتن کنایه از مُردن و فوت کردن است.
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.