درک مطلب
۱. شاعر در بند اول، وطن را مایهی غمگینی و موجب شادی میداند. آیا شما با این نظر موافقید؟ دلیل خود را بیان کنید.
بله، زیرا وطن شریک تمام لحظات ماست. مشکلات و رنجهای وطن باعث غمگینی ما میشود و پیشرفتها و موفقیتهای آن، مایهی شادی و افتخار ماست.
۲. وطن چگونه میتواند نگهبان وجود ما باشد؟
وطن مانند یک خانه امن و پناهگاه است که فرهنگ، زبان، هویت و جان ما را در برابر دشمنان و بیگانگان حفظ میکند و به ما امنیت میدهد.
۳. چرا شاعر باوفا بودن را به خاک نسبت داده است؟
زیرا خاک همیشه با انسان است؛ انسان از خاک آفریده شده، روی خاک زندگی میکند، از نعمتهای خاک روزی میخورد و در نهایت به خاک باز میگردد و خاک او را در آغوش میگیرد.
۴. قسمتی از شعر را بیان کنید که در آن شاعر، وطن را موجودی زنده معرفی کرده است.
دانش زبانی (ندا و منادا)
نمونههایی از منادا در درس پیدا کنید:
گوش کن و بگو (قصه حماسه هرمز)
۱. داستان با چه واقعهای شروع میشود؟
داستان با حملهی لشکریان مغول به ایران شروع میشود.
۲. شخصیت اصلی داستان که بود و چند پسر داشت؟
شخصیت اصلی «هرمز» بود که دهقانی شجاع و پیر بود و سه پسر جوان داشت.
۳. اولین سواری که به کلبه نزدیک شد، که بود؟
یک دیدهبان (جاسوس) از لشکر مغول بود.
۴. لشکریان مغول چه زمانی به کلبه رسیدند؟
هنگام غروب آفتاب به کلبه رسیدند.
۵. نام فرمانده مغولان چه بود؟
نام او «قاجان» بود.
۶. مغولان برای بیرون کشیدن پیرمرد و پسرانش از کلبه به چه کاری دست زدند؟
آنها کلبهی چوبی پیرمرد را آتش زدند.
۷. پیرمرد در آخرین لحظهی زندگی چه گفت؟
او فریاد زد: «پیروز باد ایران!»
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.