او دو سجده کرد و از جا بلند شد و در رکعت دوم هم مثل رکعت اوّل پنج بار به رکوع رفت.
وقتی نماز مادر تمام شد، سینا جلو دوید؛ دست دور گردن مادر انداخت و گفت: «مادر جان، چرا شما و مادربزرگ امروز اینطور نماز خواندید؟ چرا به جای دو بار، ده بار به رکوع رفتید؟»
مادر لبخند زد و گفت: «من و مادربزرگ نماز آیات میخواندیم. وقتی ماه یا خورشید میگیرد یا حادثهای مانند زلزله رخ میدهد و یا سیل و رعد و برق ترسناک* اتّفاق میافتد، واجب است نماز آیات بخوانیم. نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد».
سینا لبخند زد و گفت: «چه نماز جالبی!»
در این هنگام، توجّهی سینا و مادر به خبر تلویزیون جلب شد: «بینندگان محترم! از چند دقیقه پیش پدیدهی کسوف در آسمان ایران آغاز شده است…»
تلویزیون خورشیدگرفتگی را نشان میداد و سینا به فکر فرو رفته بود.
مادر پرسید: «به چه چیزی فکر میکنی؟»
سینا نگاهش را از تلویزیون برداشت و گفت: … .

* برای حوادثی مانند سیل و رعد و برق، اگر موجب ترس بیشتر مردم شود، باید نماز آیات بخوانیم.
پرسش و پاسخ بدون پرسش
تا کتون پرسشی ثبت نشده.